جدول جو
جدول جو

معنی بان سعید - جستجوی لغت در جدول جو

بان سعید
(سَ)
دهی است از دهستان سورسور بخش کامیاران شهرستان سنندج که در 36 هزارگزی شمال خاور کامیاران و طرفین رود خانه گاورود واقع است. ناحیه ایست کوهستانی و سردسیر و دارای 350 تن سکنه، آب آنجا از رود خانه گاورود و چشمه تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و لبنیات و مختصری توتون و شغل مردمش زراعت و گله داری است. این آبادی دو محل بنام بان سعیدبالا و بان سعید پایین دارد و سکنۀ بان سعیدبالا 270 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ نُ سَ)
ابوالحسن علی بن موسی مغربی. یکی ازعلمای لغت عرب. مولد 605 یا 610 ه. ق. بنزدیکی شهر غرناطه. پدر او در سفر حج وفات کرد و ابن سعید به اشبیلیه علم و ادب فراگرفت و سپس هشت سال به اسکندریه اقامت گزید و از آنجا به بغداد و حلب و دمشق و موصل و بصره و مکه و تونس سفر کرد و بخدمت مستنصر بار یافت. و سفری دیگر به سال 666 بمشرق آمد و تا ارمنستان برفت و بتونس بازگشت و بروایتی به سال 673 در دمشق و یا به سال 685 به تونس درگذشت. او راست: کتاب المغرب فی حلی المغرب. کتاب المشرق فی حلی المشرق. مقدمه ای بر کتاب جامع المرقصات و المطربات محمد بن معلی الازدی. المرقص و المطرب فی اخبار اهل المغرب. المقتطف من ازاهر الطرف. الطالع السعید فی تاریخ بنی سعید
لغت نامه دهخدا
(سَ)
نام یکی از پسران ’امیر حسن بن امیرمسلا’ است. وی در اختلاف دفعۀ ثانی بین امیرتیمور گورکان و امیرحسین با یکی از برادرانش بنام نوروزسلطان بقتل رسید و دو برادر دیگرش به اسامی جهان ملک و خلیل به هندوستان گریخته در غربت متوجه عالم آخرت شدند. (از حبیب السیر چ کتاب خانه خیام ص 418)
لغت نامه دهخدا
(غِ سَ / سِ)
باغی بوده است به هرات: آن پادشاه پاک اعتقاد (میرزا بابر) در 25 شعبان سنه ستین و ثمانمایه (860 هجری قمری) بعزم طواف مرقد مطهر مشهد مطهر امام عالی گهر علی الرضا بن موسی بن جعفر از باغ سفید به باغ مختار تشریف برده و ماه صیام در آن مقام باداء طاعات و قضاء واجبات گذرانید. (از حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 56). دیگر از عمارات او (ملک غیاث الدین) ، در جوار باغ سفید، خانقاهی بزرگ باتمام رسانید. (روضات الجنات فی اوصاف مدینه الهرات، ج 1 ص 507). خواجه کمال الدین محمود ساغرچی بسواد هرات رسیده سادات و قضاه و... مراسم استقبال بجای آوردند... و امیر نجم الدین در باغ سفید فرود آمد. (از حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 515). باغ سفید محل پاسبانی ازبک بوده، دورمیش خان جمعی از مبارزان شاملو رابدان صوب فرستاد و در باغ سفید فیمابین قتال عظیم بوقوع پیوست. (عالم آرای عباسی ص 50). و رجوع به باغ سپید شود
لغت نامه دهخدا
(غِ سَ / سِ)
باغ روشن را گویند. باغی که صحن و دیوار آن سفید باشد. (هفت قلزم)
لغت نامه دهخدا
(غِ سَ)
باغی بوده است به هرات: و وقوع این واقعۀ هایله (قتل بایسنقر سلطان) در دارالسلطنۀ هرات، در باغ سپید بود در شهور سنۀ سبع و ثلاثین و ثمانمایه (837 هجری قمری) و عمر او سی و پنج سال بوده. (تذکره دولتشاه، بنقل از سعدی تا جامی ص 555). و رجوع بباغ سفید شود
نام باغی است. (آنندراج). ظاهراًباغ سپید، باغی سلطنتی بوده در بردع. (از حاشیۀ وحید دستگردی بر خسرو و شیرین نظامی ص 95). باغی که نوشابه بکنار بردع ساخته بود. (هفت قلزم) :
سپیده دم ز لشکرگاه خسرو
سوی باغ سپید آمد روارو.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ سُ)
کنیت چند تن از امرای وهابی، و این سلسله از 1147 ه. ق. تا امروز بجزیرهالعرب فرمانروائی دارند: 1- محمد بن سعود، او نخستین کس از این خاندان است که مذهب وهابی گرفت و بنصرت محمد بن عبدالوهاب مؤسس و بانی این مذهب برخاست. وفات 1179 ه. ق. 2- عبدالعزیز بن محمد بن سعود، او احسا و قطیف را تصرف کرد و بر سواحل خلیج فارس دست یافت و به سال 1216 ه. ق. کربلای معلی را غارت کردو گروهی از مردم آنجا را بکشت و مکه و طائف را تسخیر کرد و عمان را مطیع ساخت و عاقبت در سال 1218 ه. ق. به دست مردی شیعی بمسجد درعیه کشته شد. 3- سعود بن عبدالعزیز، بزمان او وهابیان به بغداد و بار دیگربعمان و مکه و مدینه و حوران حمله بردند و نام سلطان از خطبه بیفکندند و محمدعلی پاشا از جانب سلطان محمودخان عثمانی بدفع آنان مأمور گشت و او طوسون پاشا فرزند خویش را بجدال آنان فرستاد و در چندین میدان وهابیان مغلوب و شهرهای متصرفی خویش را یکی پس از دیگری از دست بدادند تا به هشتم جمادی الاولای 1229 ه. ق. سعود در 61 سالگی بدرعیه درگذشت. 4- عبدالله بن سعود، به زمان او طوسون پاشا و بعد از او ابراهیم پاشا جنگ با وهابیان را تعقیب کرد و درعیه را متصرف شد، و عبدالله بن سعود را با کسان و بقیۀ اولاد محمد بن عبدالوهاب دستگیر کردند و به اسلامبول فرستادند و در قسطنطنیه به سال 1233 ه. ق. همگی را بیاویختند. 5- مشاری بن سعود، برادر عبدالله سابق الذکر، او بار دیگر در درعیه تسلطگونه ای داشت لکن مأمور محمدعلی پاشا او را گرفتار و در 1235 ه. ق. به مصر روانه کرد و وی در راه بمرد. 6- ترکی بن عبدالله بن محمد بن سعود، پس از مرگ مشاری بن سعود در شهر ریاض قدرتی به دست کرد مصریان وی را از آن شهر براندند، او بار دیگر بر این شهر دست یافت و از آن وقت مقر حکومت وهابیان از درعیه بریاض منتقل گشت و تاکنون هم بدانجاست. ترکی بر احسا دست یافت و بحرین را نیز مطیع ساخت و در سال 1249 ه. ق. به دست مشاری بن عبدالرحمن کشته شد. 7- مشاری بن عبدالرحمن بن مشاری بن حسن بن مشاری بن سعود. 8- خالد بن سعود (1255- 1257 ه. ق.). 9- عبدالله بن ثنیان بن ابراهیم بن ثنیان (1257- 1259 ه. ق.). 10- فیصل بن ترکی، یک بار از 1249 تا 1255 ه. ق. و بار دیگر از 1259تا 1282. 11- عبدالله بن فیصل بن ترکی (1282- 1287 ه. ق. و بار دیگر 1300-1301 و نوبت سوم در حدود 1304). 12- سعود بن فیصل بن ترکی (1287- 1291). 13- محمد بن سعود. 14- عبدالرحمن بن فیصل. 15- محمد بن فیصل، از خاندان ابن سعود، تا حدود 1300 سلطۀ ضعیفی داشته و در معنی مطیع خاندان بنی رشید امرای شمری بوده است. 16- عبدالعزیز بن عبدالرحمن بن فیصل، با دستیاری شیخ مبارک امیر کویت، ریاض را مسخر کرد (1319 ه. ق.) و بر خاندان ابن رشید مسلط گشت و امروز جز بعض سواحل عربستان تمام جزیره العرب در تحت فرمانروائی اوست
لغت نامه دهخدا
(زِ سَ / سِ)
نوعی باز که به ترکی آنرا طویغون گویند. (شعوری ج 1 ص 156). زرق. (قطر المحیط) :
باز سفید روضۀ انسی، چه فایده
کاندر طلب چو بال بریدۀ کبوتری.
سعدی.
بتاج هدهدم از ره مبر که باز سفید
ز کبر در پی هر صید مختصر نرود.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(سِ)
ده کوچکی است از دهستان حرجند بخش مرکزی شهرستان کرمان، 75 هزارگزی شمال باختری کرمان و 3 هزارگزی باختر راه مالرو کرمان به شاهزاده محمد. سکنۀ آن 10تن. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
دهی است از دهستان عشق آباد بخش فدیشۀ شهرستان نیشابور که در21 هزارگزی جنوب فدیشه واقع شده. دامنه و معتدل است و 11 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات، شغل اهالی زراعت و مالداری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
دهی است از بخش گوران شهرستان شاه آباد که در 37 هزارگزی شمال باختر گهواره و 3 هزارگزی آئینه وند واقع است، ناحیه ایست کوهستانی سردسیر و دارای 150 تن سکنه می باشد، آب آنجا از چشمه سار تأمین میشود، محصول عمده آن غلات دیم و لبنیات و شغل مردمش گله داری است، اهالی آن از تیره اسپهری قلخانی هستند و زمستانها اکثر به گرمسیر پشت تنگ زهاب میروند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ سَ)
شتر. (یادداشت مؤلف). جمل. اشتر. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ سَ)
سریانی الاصل، طریق. راه. (دزی ج 2 ص 630) (عیون الانباءج 1 ص 98). ج، میامر: یعرف بکتاب المیامر...و المیامر جمع میمر، و هو الطریق و یشبه ان یکون سمی هذا الکتاب بذلک اذ هو الطریق الی استعمال الادویه المرکبه. (از عیون الانباء ج 1 ص 98) ، تعلیم. تعلیم دینی. وعظ. موعظه. خطابه. (دزی ج 2 ص 630)
احمسیه، از اصحاب حضرت صادق بوده و روایتی هم از امام نقل کرده است. (از ریحانه الادب ج 6 ص 221)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ سَ)
عمر بن سعد بن ابی وقاص زهری. در سال 61 ه. ق. بسرکردگی چهارهزار تن از دست عبیدالله بن زیاد بحرب حضرت حسین بن علی علیه السلام به کربلا شد و پس از شهادت آن حضرت امر تاختن اسب بر اجساد شهدا دادو به سال 66 آنگاه که مختار بن ابی عبیدۀ ثقفی بخون خواهی اهل بیت برخاست عمر سعد را دستگیر کرده بکشت.
- مثل ابن سعد، در تداول عامه به صورت تشبیهی مبتذل، جلوسی سخت بتکبر و مهیب
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ)
احمد بن ابان بن سید. لغوی مشهور. معروف به صاحب شرطه، شاگرد ابوعلی قالی. موطن قرطبه. و او راست کتابی در لغت موسوم به العالم، در صد مجلد بترتیب اجناس و آنرا از فلک آغاز و بذره ختم کرده است. وفات او هم بشهر قرطبه به سال 382 ه. ق. و ابن سید در نام احمد مزبور منکّراً آید
لغت نامه دهخدا